کمی آرامش می خواهم
کمی آسمان شب
کمی صدای موج دريا
کمی رنگ سبز جنگل های شمال
کمی باران
کمی کوچه های مه آلود پيچيده در بوته های ياس زرد
کمی عاطفه
کمی ماهی قرمز غوطه ور در حوض نقلی حیاط
کمی گل شمعدانی
کمی صداقت می خواهم ...
من بوی عطر سيب را
به ادکلن شب های پاريس ترجيح می دهم
من با يک نسيم به خواب می روم
من با يک نسيم بيدار می شوم
من از شلوغی ها گريزانم
يک جرعه آب مرا مست می کند
يک شاخه ريحان مرا سير می کند
من چيز زيادی نمی خواهم
کمی آرامش
من برای رسيدن به آرامش
تمام شب را در سفر بودم
تمام جاده های شب را تنها پيمودم
من برای رسيدن به آرامش
خودم را به دست دريا سپردم .
مغزم دوران می کند
چشمانم بی تابانه بی خوابی می کشد
لب هايم خشکيده است
ذره ای آرامش می خواهم
چقدر اينجا شلوغ است
آه
آرامش
شايد
....
نمی دانم
شايد قسمت همين است .............